هفت ماهگی........
سلام عزیزای دلم
الهی مامان فداتون بشه شما دارید یواش یواش چهار دستوپا میکنید خیلی منو بابایی ذوق
زدیم وقتی دیدیم فاطمه ثنا وقتی یه چیزی جلوش با یه ذوقی خودش به اون میرسون بعد سریع تو
دهنش میکنه جدیدا هم چند روز که حالت نشسته به خودش میگیره واااااااااااااااااااااااای دخترام دارن
بزرگ میشن.
منو بابایی هرکاری شما میکنید کلی ذوق میزنیم.
الهی قربونتون برم خیلی بد غذا میخورید ولی عاشق نان هستید وقتی یه کاری دارم که نمیزارید انجام
بدم یه تیکه نون میدم دستتون تا یه چند دقیقه ای ساکت هستید
ولی فقط چند دقیقه بعدش اول حسنا شروع میکنه به گریه کردناگه دیر بیام پیشتون دوتایی
با هم جیغ میزنید
وقتی سفر پهن میشه باید فاطمه ثنا را یه جا بذاریم تا بتونیم غذا بخوریم.دست فاطمه حسنا
هم یه تیکه نون میدم و تا یه مدت ساکته
شما دوتا فسقلی عادت کردین به گهوارهاگه گهواره نباشه شما هم نمیخوابید به خاطر
این عادت بدتون من نمیتونم جایی برم چون وقتی جایی میرم با زحمت زیاد شما را میخوابونیم بعد
ده دقیقه بیدار میشید و چون خوابتون کامل نشده همش غرغر میکنید
چند وقت پیش فاطمه ثنا را گذاشتم روی تخت تا برم ناهار درست کنم اخه شما دوتا عاشق این
هستید که برید روی تخت و بازی کنیدبا یه چادر و ملافه بابایی پای کامپیوتر بود که یه
دفعه شما از روی تخت قل خوردی و افتادی پایین خیلی دوتایی ناراحت شدیم بمیرم برات
فرشته های من هنوز موهاتون خوب در نیامده.
چند هفته پیش که قم بودیم من رفتم خونه خاله خودم روضه بابایی هم شما رابرد بیرون اینم عکستونه
دخترای گلم مامان و بابا عاشقتونن