یه حرف ساده
سلام
نماز و روزهاتون قبول باشه ما را هم دعا کنید حسابی
اینکه من چرا دیر به دیر میام اپ میکنم راستش خودمم نمیدونم چرا اما خیلی بی حوصله ام همش فکرمیکنم به همه چیز شاید به من ربطی نداشته باشه اما هم الکی بهش فکر میکنم چون نمیتونم
خیلی کار کنم همش یه گوشه نشستم و یا دارم قران میخونم یا مفاتیح یا با یکی حرف میزنم نمیتونم برم
بیرون دلم پر میزنه یه خرید درست و حسابی برم اما فکرکنم حسرتش به دلم دیگه بمونه هرکس بهم
میرسه میگه اخی خلیی سخته دوقلو داری از الان سنگین میشی راه نمیتونی بری بعد زایمانتم بدتر
بادوتا بچه هیچ جا نمیتونی بری تا یکم بزرگ بشن.وای این حرفها اعصابم خورد میکنه نمیدونم همش
استرس دارم و دوست دارم با یکی حرف بزنم دوست دارم احمد جونی پیشم باشه با من بیشتر
حرف بزنه اما اونم انقدر گرفتار الانم که شبهای ماه رمضان هست میره هیت و ساعت 12 شب میاد
وقتی میاد اول میره تو اینترنت بعد انقدر خسته است میخوابه ما هم سعی میکنیم خیلی غرغر
نکنیم. دو و سه روز پش انقدر بعد اوردیم اول ماشینمون خراب شد و حسابی خرج گذاشت رو دستمون
بعد من همش بالا میاوردم و دلم درد میکرد نمیدونم چرا یه دفعه انقدر از اسمون زمین گرفتاری می باره.
ای خدا هرکس هر ارزویی داره براورده