بعد از عید

دوباره سلام

خوب تا الان از اتفاقاتی که قبل از حاملگی من اتفاق افتاده براتون نوشتم الان میخوام از بعد عید براتون بگمجونم براتون بگه عید اومد و من با هر ترس ودلهری بود رفتم مسافرت چون شوهرم (احمد جونم) خیلی دوست داشت عید را کنار فامیلهاش باشه منم خودم و به خدا سپردم و رفتیم خوب خدا را شکر چیزی نشد.

خوب بعد عید که اومدم اولین کاری که کردم یه نوبت گرفتم و تا برم دکتر خیلی میترسیدم چون قبل عید یه سونوگرافی دادم هیچی از بچه دیده نشد مترسید حاملگی خارج از رحم باشه خلاصه بعد کلی اب خوردن و راه رفتن نوبتم شد همینجوری بین زمین و اسمون بودمتا دکتر سونوگرافی منو شروع کرد

باورتون نمیشه اولین سوالش این بود چه دارویی خوردی داروهام گفتم و بهد گفت اینجا دوتا گردالی دیده میشه که نشون میده تو دوقلو داریمن واقعا شوکه شده بودم.....

اومدم بیرون به همسرم که گفتم باورش نمیشد نمیدونست چیکار کنهاومده بود تو ماشین نمیتونست رانندگی کنه از خوشحالی اومدیم خونه حسابی خوشحال بودولی من هنوز باورم نمیشد.

الان هشت هفته ام شده حالم اصلا خوب نیست تو خونه حوصله ام سر میره شوهرم انقدر گرفتار وقت برای من نداره تا یکم با من حرف بزنه.

شبها چیزی نمیتونم بخورم هرچی میخورم پس میارم از همه چیز بدم میاد از بوی همه غذاها بدم میاد از وسایل خونمون خسته شدم از صبح تا شب همه چیز برام یک نواخت شده دوست دارم مثل قبل برم بیرون اما نمیشه به خاطر همین روحیه ام خراب شده.

دعا کنید حالم بهتر بشه.......

تو اینترنت خوندم یه خانم هفته هفت هفتگیش رفته بود سونوگرافی دوقلو داشته توی دوازده هفتگی که رفته دیده چهار قلو مثل برق گرفتگی برای ادم چه سخته حالا منم میترسم به این سر گذشت دچار بشم واقعا توان شنیدنش ندارم.

تا یه روز دیگه.................