عمل شیرودکا
سلام
باید این اول از مامان پریسا جون تشکر کنم که انقدر به فکر منه و همیشه حال منو میپرسه
خوب جونم براتون بگه که این هفته سه روز بیمارستان بستری شدم تا اون عمل کوچیکم انجام
بدم نمیدونید چقدر سخت بود اول قرار بود شب منو عمل کنم که افتاد به فردا صبح شب تا صبح من نخوابیدم همش بیدار بودم و راه میرفتم تا صبح که ساعت 6 رفتم اتاق عمل.
عملم طول کشید چون بیهوشی کامل به من زده بودن به هوش نمیومدم خیلی سخت بود فشارم پایین
بود و به سختی بالا اومد وقتی منو اوردن مامان جون کنار در اتاق ایستاده بود تا منو دید حسابی گریه
کرد منم درد داشتم گریه میکردم.
خلاصه دکتر گفت نباید تا 24 ساعت راه برم و مامان جون اون شب حسابی خسته شد.
فردا صبح دکتر اومد پیشم گفت برم یه سونو بدم بعد مرخصم منم که خوشحال رفتم تا سونو را بدم و
زودتر برم خونه دکترم گفت میتونی اروم راه بری.
سونو را دادم به دکتر گفتم میشه اگه جنسیت بچه را دیدید به من بگید گفت اگه دیدم باشه.
اخرش کار که سونو تموم شد گفت یکی از اونا را دیدم گفتم چی بود............................
گفت باید دختر باشه وای دیگه خوشحال شدم از اینکه یکی از اونا دختره اومدم بیرون اول به مامان جون گفتم و بعد خواهرم زنگ زد به اون گفتم و با عجله اومدم بالا تا به احمد جون بگم وای نمیدونید وقتی به احمد جون گفتم پشت تلفن چقدر خوشحال شده بود بعد از اینکه قطع کرده
بودم دو رکعت نماز شکر خونده بود اخه این نی نی اگه واقعا دختر باشه اولین دختری که تو فامیل
شوهرم به دنیا میاد. الان یه دو سه روزی هست اومدم خونه یکم حالم بهتره ولی درد دارم و حالت تهوع و
هنوز خوب نشده خسته شدم چقدر طولانی شده من 4 ماه هم شده ولی هنوز ویار دارم.
راستی روز پدر را به همه باباها تبریک میگم
روز مرد را هم به همسر عزیزم تبریک میگم