مامان و نی نی ها

چند تا کار تازه....

یه سلام به گرمی افتاب تابستون بله دیگه شما دوتا وروجک چند تا کار تازه یاد گرفتید فاطمه ثنا قشنگ میگه ددددد و برای خودش اواز میخونه فاطمه ثنا وقتی یه اهنگ میاد اگه بهش توجه نکنی دست دسی میکنه و دست میزنه فاطمه حسنا هم وقتی ناراحت و خوابش میگیره تو خونه راه میره و ماماماما و بابابابا میکنه الهی مامان قربونون بره که انقدر بامزه شدید چند روز پیش فاطمه ثنا مریض شد و پنج روز بود تب میکرد و تبش پایین نمیامد چند بار دکتر بردیمش فایده نداشت خیلی گریه میکرد و بهنونه میگرفت از دیروز هم بدنش دونه های قرمز ریخت بیرون خیلی ناراحت بودم که سرخک نباشه بعد که به دکترش زنگ زدم گفت چیزی نیست به خاطر تب شدیدی که داشته خوب میشه بعد ...
27 خرداد 1392

9 ماهگی...

سلام به دخترای عزیزم فرشته های مامان دارن روز به روز کارهای تازه ای انجام میدن ومنو وبابایی با هر کار شما حسابی ذوق میزنیم و اما هر روز هم شما شیطون تر از روز قبل میشید و من به دنبال شما شما دوتا فسقلی اصلا غذا نمیخورید نمیدونم چیکار کنم هرچی براتون درست میکنم نمیخورید منم هر روز سعی میکنم ی چیزی درست کنم ولی وقتی شما نمیخورید ناراحت میشم واقعا نمیدونم باید چی درست کنم که شما بخورید دکترتون هم میگه نباید شربت اشتهااور بهتون بدم تا یکم غذا بخورید میگه باید به صورت طبیعی غذارا بخورید هفته پیش چند روزی قم بودیم و خیلی به شما خوش گذشت دیروز شما دوتا فرشته وارد   ماهگی شدید چند روزی مامان جون نیست رفته مشهد خیلی ...
19 خرداد 1392

یه اتفاق بد.......

سلام به عزیزای دلم سلام به دخترای گلم چی بگم از شیطونی پشت شیطونی ماشاالله انقدر شیطون شدید که میترسم یه لحظه تنها بمونید چند روز پیش فاطمه حسنا را گذاشتم توی گهواره تا بخوابه اونم بلند شد داشت بازی میکرد که یه دفعه از تو گهوارش افتاد الهی بمیرم برات خیلی گریه کرد بعد خوابید فرداش دیدم هرچی شیر میخوره بالا میاره به دکترش که زنگ زدم گفت سریع ببردیش بیمارستان بابایی سریع شما را برد بیمارستان ازت یه سی تی اسکن گرفتن گفتن شب باید بمونه اون شب شما را تو بیمارستان بستری کردن خیلی شب بدی بود برای من بود بابایی اون شب تا صبح کنارت بوده وقتی به دستای کوچیکت داشتن سرم میزدن بابایی خیلی گریه کرده دختره نازم انشالله دیگه هیچ وقت...
9 خرداد 1392

مادر که باشی.......

مادر که باشی گاهی انقدر نرم میشوی که وقتی نیمه شب برای چندمین بار کودکت از خواب برمیخیزد و با چشمانی بسته و خواب الوده گریه که نه جیغ میزندو ناله میزندکمی صبر میکنی و بعد میشکنی و پا به پای کودکت میباری............ مادر که باشی گاهی پاهایت برایت حکم دست هایت را دارند وقتی کودک گریانت در اغوش توست و لحظه ای نمیتوانی از او دست بکشی و کاری انجام بدهی وسیله ای را که لازم داری با دست یا با پایت بر میداری....... مادر که باشی گاهی انقدر صبور میشوی که خودت پس از گذشت از ان مرحله و بحران به ان همه جسارت و صبر خود دست مریزادی میگویی حسابی.............. مادر که باشی شبی که کودک بی زبانت گریه میکند تاب نمی اوری حتی لحظه ای بنشینی و ه...
15 ارديبهشت 1392

اولین بهار زندگیتون سال 92

سلام فرشته های مامان برما سالی گذشت و بر زمین گردشی و بر روزگار حکایتی امید انکه ان کهنه رفته باشدبه نکوئی و این نو همی اید به شادی بعد از یه مدت طولانی اومدم با کلی ماجرا امسال اواین عید شما بودخونه مامان جون سفره هفت سین پهن کردیم و عمو امیر و عمو سجاد هم اومده بودن اونجا موقع سال تحویل فاطمه حسنا خوابیده بود ولی فاطمه ثناخیلی گریه میکردمن و بابایی شما را کردیم تو پتو تا بخوابی و موقع سال تحویل شما داشتی گریه میکردی خلاصه با یه زحمتی شما را خوابوندیم و سال تحویل شد شما توی عید خیلی گریه میکردید هرجا میرفتیم شما فقط گریه میکردید چون عادت به گهواره داشتید و خوابتون کامل نمیشد بیدار میشدید و بهونه میگرفتید. روز 13 ف...
7 ارديبهشت 1392

هفت ماهگی........

    سلام عزیزای دلم الهی مامان فداتون بشه شما دارید یواش یواش چهار دستوپا میکنید خیلی منو بابایی ذوق زدیم وقتی دیدیم فاطمه ثنا وقتی یه چیزی جلوش با یه ذوقی خودش به اون میرسون بعد سریع تو دهنش میکنه جدیدا هم چند روز که حالت نشسته به خودش میگیره واااااااااااااااااااااااای دخترام دارن  بزرگ میشن. منو بابایی هرکاری شما میکنید کلی ذوق میزنیم. الهی قربونتون برم خیلی بد غذا میخورید ولی عاشق نان هستید وقتی یه کاری دارم که نمیزارید انجام بدم یه تیکه نون میدم دستتون تا یه چند دقیقه ای ساکت هستید ولی فقط چند دقیقه بعدش اول حسنا شروع میکنه به گریه کردن اگه دیر بیام پیشتون دوتایی با هم جیغ میزنید وقتی س...
7 ارديبهشت 1392